دوشنبه ۲۳ تیر ۰۴ | ۰۹:۰۳ ۱۰ بازديد
فروید (۱۹۲۳) در پاسخ به مشاهدهاش که سیستم ناخودآگاه نه تنها شامل سائقهایی است که به دنبال ارضای نیازها هستند، بلکه فرایندهای دفاعی (از جمله خودِ سرکوبی) و الزامات اخلاقی (احساس گناه ناخودآگاه) را نیز در بر میگیرد، مدل ساختاری جدید ذهن را نه بر اساس «هشیاری»، بلکه بر اساس کارکرد تقسیم کرد. در این مدل ذهن سه نهاد است (اید، ایگو و سوپرایگو) که هر کدام دارای یک جزء ناخودآگاه هستند.
در این مدل، اید (که اکنون هم لیبیدو و هم پرخاشگری را شامل میشود) ویژگیهایی را به خود میگیرد که پیشتر به سیستم ناخودآگاه نسبت داده میشد؛ ایگوی ناخودآگاه عملکردهایی را بر عهده میگیرد که پیشتر به سیستم خودآگاه-نیمهخودآگاه نسبت داده میشد. با مدل ساختاری جدید، منطقیتر است که از کلمه ناخودآگاه به عنوان صفت استفاده شود تا به عنوان اسم (که دلالت بر یک سیستم منسجم دارد). اصطلاح «ناخودآگاه» همچنان در گفتمان روانکاوی استفاده میشود. این اصطلاح معمولاً به معنای ناخودآگاه پویا به کار میرود، که به محتواهای ذهنی اشاره دارد که سرکوب شدهاند اما همچنان بر زندگی ذهنی و رفتار تأثیر میگذارند. وقتی به این شکل استفاده میشود، هر گونه دلالت بر ویژگیهای سیستماتیک ناخودآگاه معمولاً تا حدی مبهم باقی میماند.